باید مشکل رو حل کرد. هر جا هر چی

یه کار سنگین دستم اومده که تایم هم نداره و این وسط نباید الافی کنم. گیر کردم شنبه که جلسه اول کلاسمه برم یا نه. احتمالا برم دوس ندارم بینش وقفه بیفته 

اصن محرم رودوس ندارم ! 

ریلیشن رفت کربلا. ینی باید هم می رفت چون پاسپورد گرفته بود وگرنه باید جریمه می داد. 

هنوز به فکر تولدشم

هیچ نیرویی منو هل نمی ده که کادویی بخرم. 

چرا انقد من سردم؟ چرا انقد بی احساس؟

رفتم بازار

برای خرید کادوی تولدش

چی شد که کادو خریدم؟ 

خب راستش دیدم نزدیک به یه ساله با هم هستیم. هر دو همو شناختیم. یه جورایی حل شدیم. همراه خوب داشتن مهمه ربطی هم به جنسیتش نداره. و این همراهی انقد ارزش داره که براش کادو بخرم

کادوشو بهش دادم. خوشش اومد. 

من اصن وقت ندارم بیام روزانه بنویسم. یادم می ره. 

احتمالا تا چند روز اینده حذفش کنم. شاید کانال بسازم نمی دونم . اگه کسی خاموش می خونه آی دی تلگرام بذاره من ادرس کانال بدم. در غیر این صورت اگه دیدین چرا اینجا حذف شده متعجب نشید. 

یه وقتا یادم می ره یه وبلاگی هس و اپ کنم یا نکنم؟ همه ریختن تو اینستا و کانال های تلگرام!

به هر حال کرم وجودیه منه که عشق ثبت وقایع رو دارم 

به ریلیشن گفتم این دفه دیدمت باید ریش هاتو بزنی. حالا کو تا شروع محرم. به این قاطعیت نگفتم فقد در جریان گذاشتم که می خوام جلوی موهامو کوتاه کنم و ایشالله مشکلی نداشته باشه که قول داد ریش هاشو بزنه.

گروه کشی نیست ولی خب دو هفته دیگه که محرم شروع شد می تونه ریش هاشو نزنه. موهای منم کمتر گره بخوره و تنوعی شه برام 

به سرم زد اینجا رو حذف کنم اخه واقن یادم می ره بیام اپ کنم. شاید یه بکاپ بگیرم ازش و حذفش کنم